آنوشا و پسر عموی کوچولوش(1)
فقط همین یه بار علی کوچولو رو بغلش کردی و عکس گرفتی ...
عکسهایی از 18 تا 19 ماهگی دخملی
19 ماهگی نازدونه ما
آنوشا در سومین عروسی زندگیش
13 شهریور عروسی پسر عموم بود شب قبلش تا صبح دخترک گریه گرد جون سرما خورده بود و بینیش کیپ بود همش روی سینه مامان و بابا خوابید و نزاشت ما بخوابیم و بی خوابی باعث سردردم شده بود بالاخره صبح شد و بعد از صبحانه رفتیم خونه مامان پروین اینا تا من و خاله نازی و نیلو و بهرخ جون بریم آرایشگاه نهارت و دادم و رفتیم حسابی بابا مجید و اذیت کرده بودی و تو بغلش راهت برده بود تا نیم ساعت بخوابی وقتی برگشتم حاضر شدیم و تو هم حاضر کردم و برات لاک زدم و به همراه دایی و بهرخ جون و آرش و نیما رفتیم آتلیه و یه سری عکس انداختیم ولی زیاد همکاری نکردی و بی حوصله بوی و راهی رودهن شدیم توی راه خوابیدی از وقتی رسیدیم اون وسط رقصیدی و شیطونی کردی و خیلی هم علاقه داشتی ...
آنوشا و سوفیا دوستای کوچولو
گذر عمر
سمت راست : مامان فرنوش 17 ماهه سمت چپ: آنوشا کوچولو 17 ماهه سمت راست :آنوشا 18 ماهه سمت راست: نیلوفر 18 ماهه (دختر خاله ها با یه لباس) ...