آنوشا کوچولو آنوشا کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

آنوشا فرشته کوچولوی خونه ما

سومین سفر اصفهان خانم کوچولو

روز پنجشنبه 20 آذر سه تایی راهی اصفهان خونه دایی جون شدیم صبح زود بیدار شدیم شب قبل آمادت کردم که صبح بیدار نشی اما اینقدر ذوق داشتی بیدار شدی و تا نزدیکی های قم بیدار بودی کلا تو مسیر 40 دقیقه خوابیدی اونم با رحمت فراون و تکون دادن و وعده دادن وقتی رسیدیم خیلی خوشحال بودی و حسابی با آرش و نیما بازی کردی دایی جون کاسکو داره  اسکمش سلطانه خیلی ازش خوشت اومده بود نیما هم یه هاپو  داره اسمش هپی میگفتی بریم تو حیاط هپی ببینیم یه شب شام رفتیم خونه عمو بزرگه مامان و حسابی برای همه دلبری کردی و ازت فیلم گرفتن عموعبداله مامان و اینطوری صدا میکردی عمداله (ترکیبی از عمو و عبداله)خاله بهنوش کلی چلوندت سر شام یه دونه آرش و زدی و آرشی ناراحت شد...
26 آذر 1393

سفرنامه اصفهان

روز دوشنبه دوم اردیبهشت خیلی یهویی تصمیم گرفتیم که بریم اصفهان خونه دایی جون شب یه سر اومدم خونه و وسایل و جمع کردم سه شنبه ظهر همراه مامان پروین و آقاجون راهی اصفهان شدیم این اولین مسافرتی بود که بابامجید همراهمون نبود همش دعا میکردم که دختر خوبی باشی و ادیتم نکنی خدا رو شکر خیلی خانم بودی و حرف گوش میکردی و چشم میگفتی با آرش و نیما بازی می کردی آرش خیلی دوست داره همش میگفت عمه جون آنوشا خیلی کوچولوه انشالله بزرگ میشه الهی قربونش برم پسرکم آقا شده الان 3 سال و 8 ماهشه،نیما هم خیلی دوست داشت میزاشتت توی کامیون و باهات بازی می کرد تو هم خیلی ذوق میکردی به محض اینکه خانم دایی دمپایی روفرشی هاشو درمی آورد میدویدی می اومدی می پوشیدی و ...
8 ارديبهشت 1393
1