آنوشا کوچولو آنوشا کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

آنوشا فرشته کوچولوی خونه ما

روزهای مردادی

1392/5/15 2:58
نویسنده : مامان فرنوش
159 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم الان که دارم برات می نویسم ساعت 2 بامداده و تو آروم و عین یه عروسک کوچولو لالا کردی

بعد از اون ویروس لعنتی 300 گرم وزن کم کردی و مامان خیلی ناراحته از وقتی مریض شدی دیگه بهت غذا کمکی ندادم تا 6 ماهت بشه  امشب برای بار دوم شروع کردم بابایی داشت افطار میکرد و من و خاله زهرا مامان سوفیا کوچولو داشتیم با تلفن می حرفیدیم و تو چشم از دهن بابایی برنمی داشتی و لقمه هاشو میشمردی و سفره و میکشیدی و لیوان چایی و با چشم دنبال  می کردی دلم برات سوخت عروسکم می خواستم از فردا برات شروع کنم اما خاله زهرا گفت گناه داره الان شروع کن منم برات یه فرنی خوشمزه درست کردم و  بعد از افطار بابایی یک قاشق بهت داد و خیلی خوشحال شدی و همش دهن کوچولوتو مزه مزه میکردی

1392/5/8 (5 ماه و 19 روز)توی ماشین بابابزرگ دستش و دراز کرد و گفت آنوشا یالا یالا و تو هم دست کوچولوتو آوردی جلو و دست دادی حالا هرکس میگه یالا یالا تو باهاش دست میدی

از 1392/٥/٩ با اجازه دکترت دارم شیرت و عوض میکنم و کم کم نان 1 و جایگزین نان اچ آ میکنم  روز اول نیم پیمونه شروع کردم و هر روز نیم پیمونه بیشتر میکنم خدا کنه این شیر بهت بسازه مامانی و حساسیتت کلا برطرف شده باشه از طعمش که خیلی خوشت میاد

لثه هات به شدت میخاره گاهی چنان لثه هات و بهم فشار میدی که یه صدای بامزه ازش در میاد

1392/5/11مهمون داشتیم عمو امید و خاله نرگس و بابابزرگ و مامان بزرگ و مامان پروین و آقاجون چی بگم که اصلا نزاشتی بفهمم چه طوری پذیزایی کردم !!!

از لحظه افطار شروع کردی و همش گریه میکردی چون بد خواب شده بودی همش گریه میکردی و لبات و برمیچیدی و نگاهشون میکردی هر کاری میکردم بیشتر از یه ربع نمی خوابیدی بیدار میشدی یه ریعی خوب بودی و بعدش بی قراری و گریه آخرش مهمونا  ساعت 11 فرار کردن!!!

آنوشا مامان کار بدی کردی دخترم اینجوری مهمون نوازی میکنن؟!!!

این روزها خیلی خوشمزه شدی با صدای بلند برامون قهقهه میزنی و توی خونه همش دنبال من میگردی جرات ندارم از جلو چشای نازت دور بشم وگرنه جیغت درمیاد

عاشقتم دختر کوچولوی مامانی من

آهان دخترم ماما میگه بلللللللللللللله اولین کلمه ماما بود که 11 مرداد به زبون آورد قربون اون زبونت بشم مامان که وقتی گریه میکنی تو گریه هات میگی مااااااااااااماااااااااااااا

مامان به فدای تو عروسک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فرنوش2
15 مرداد 92 23:35
میگم قربون دستت یه وقت فامیل شوهرم میان اینجا، یه تک پا آنوشا رو بفرست خونه ما




آدرس بده خاله هههههه