آنوشا کوچولو آنوشا کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

آنوشا فرشته کوچولوی خونه ما

جشن تولد آنوشا نازدونه ما

1392/12/6 13:47
نویسنده : مامان فرنوش
839 بازدید
اشتراک گذاری

 

دخترم روشنی نور دو چشمان منی

بهترین هدیه ای از جانب یزدان منی

دخترم تاج سرم ای که تویی مونس تنهایی من

روح من جان منو روشنی دوران منی

دخترم لحظه مییلاد تو هرگز نرود از یادم

غنچه نورس من باغ گلستان منی

دخترم تا که تو باشی دو جهان در نظرم فردوس است

عشق دیرین منو نیمه پنهان منی

دخترم شادی تو موجب آرامش دنیای من است

شادمان زیست نما جانی و جانان منی

دخترم مامان فرنوش  همه ایام کند شکر به درگاه خدا

بودنت خواست خدا بود چو ایمان منی

جشن تولد آنوشا روز جمعه 18 بهمن 1392باتم رنگین کمان برگزارشد.

عزیز دل مامان مدتها قبل ازاینکه بخوام جشن تولدت روبرگزارکنم دنبال تم تولدبودم امابه نتیجه نمی رسیدم . البته تم کفشدوزک رو دوست داشتم ولی کاری تکراری بود بالاخره با همفکری خاله نرگس تم رتگین کمان رو انتخاب کردم.

یه سری از تزئینات و از مامی سایت و کودک من دانلود کردم و یه سری هم هما جون همکار بابا مجید زحمت طراحیش و کشید یه سری هم خاله نرگس زحمت کشید و برات درست کرد که جاداره اینجاازش تشکرفراوان بکنم که واقعازحمت کشید با اون شرایط انشالله برای نخود کوچولو جبران کنیم

از روز چهارشنبه شروع کردم و کم کم کار ها رو انجام دادم بعد از ظهر چهارشنبه که خوابیده بودی ریسه تولدت مبارک و وصل کردم وقتی بیدار شدی دست میزدی و خوشحالی می کردی

از پنج شنبه صبح درگیر ژله رنگین کمان بودم خخخخخخخ عصر عمو امید و خاله نرگس اومدن دستشون درد نکنه خیلی زحمت کشیدن وقتی بادکنک ها رو باد می کردیم تو هم دهنت و میزاشتی و فوت می کردی آخ قربون عقلت بشم مامانی و شب ساعت 30/10 خوابیدی یک ساعت بعدش بیدار شدی و هر کاری کردیم نخوابیدی تا ساعت 30/2 بیدار بودی و مشغول شیطونی گاهی هم دست میزدی فهمیده بودی که جو خونه با همیشه فرق داره و نمی خوابیدی شب توی خواب برای اولین بار به ذست های کوچولو و تپلیت لاک زدم ای قربون اون دست هات بشم مامان ،صبح که بیدار شده بودی دست هات و بهم گره میزدی و همش نگاهشون میردی و با خودت حرف میزدی از این کارت فیلم گرفتم

همه کارها رو انجام دادیم و شما ساعت 4 تا 6 خوابیدی وقتی بیدار شدی عصرانه خوردی و حاضر شدی از پیرهنت خوشت اومده بود و نانای می کردی همش هم شکم می اومدی کارت خیلی بامزه بود حاضر نشسته بودیم که مهمونا بیان که یهو برق رفت !!! من خیلی عصبانی شده بودم آخه الان دو ساله که تو این خونه هستیم حتی برای 5 دقیقه برق نرفته ،بابا مجید مگیفت انگار برق سه فاز بهت وصل شده بود خخخخخخخ بالاخره بعد از نیم ساعت برق اومد من همش خدا خدا می کردم که مهمونا دیر برسن وقتی برق اومد مهمونا هم رسیدن تو هم حسابی خوشحال بودی و همش می رقصیدی و دست میزدی و نمی دونستی آغوش چه کسی و برای نشستن انتخاب کنی .

بابا مجید رفت و کیک و گرفت خیلی خوب شده بود درست همون چیزی بود که سفارش داده بودم خیلی هم خوشمزه بود با کیک عکس ها رو گرفتیم و قرار شد بعد از شام کیک بخوریم و رقص جاقو و نیلوفر و امیرعلی انجام دادن و هدیه ها رو باز کردیم و بعدش هم شام شما هم شامت و خوردی و شارژ شارژ شدی و دوباره نانای نای کردنت شروع شد همش هم می خواتسی با مامان نانای کنی!!!خلاصه خیلی خیلی خوش گذشت هم به شما هم به ما و همه مهمونها ،آنوشا خانمی دختر نازم ممنونم که با دنیا اومدنت و یک ساله شدنت این همه شادی و نشاط و به زندگیمون آوردی تو امشب واقعا فرشته بودی خیلی خوش اخلاق و خانم اصلا فکر نمی کردم که یه نی نی یک ساله این همه از تولد یک سالگیش لذت ببره

کارت دعوت

لباس رنگین کمونی دخملک که خاله نازی جون زحمتش و کشیده بود

به علت کوچیک بودن خونمون تابستون مجبور شدیم میز نهار خوری و برداریم تا شما بتونی راحت تر حرکت کنی برای اون شب قرار بود میز و بزاریم اما بابامجید و خاله نازی مخالفت کردن گفتن اگه میز بزاریم جا نمیشیم و مجبور شدیم سفره بندازیم خخخخخخ حالا خوب شد سفره یک بار مصرف داشتم

شام : زرشک پلو با مرغ -قرمه سبزی-کشک بادمجون-سالاد روس-سالاد فصل-ژله رنگین کمان

برگه های یادگاری

 

هدیه ها:

بابا مجید= پلاک دست

مامان فرنوش=آویز کفشدوزکی

آقاجون =100 هزار تومان + هواپیما

مامان پروین=100 هزار تومان + سمارو کوچولوی برقی

بابابزرگ و مامان بزرگ=100 هزار تومان + گهواره عروسک

خاله نازی=100 هزار تومان

خاله فرانک=50 هزار تومان

عمو امید و خاله نرگس= 50 هزار تومان

نخود کوچولو پسر عموی آنوشا= سکه پارسیان 400 سوت

پریسا=میز توالت گوگولی

دایی ناصر=50 هزار تومان

مامان زری= صندلی کوشولو

طناز کوچولو= سرهمی 18 تا 24 ماه

زن عمو اقدس بابا مجید: عروسک باربی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

تینا
27 بهمن 92 22:02
فرنوش جون سلام ، من یه مدتیه با وبلاگتون آشنا شدم و این مدت غرق لذت خوندن خاطرات زیبای شما و آنوشای دوست داشتنی و ناز بودم.وقتی شما پست جدید می زاری من حول می شم اول چند خط اول رو می خونم بعد یه دل سیر عکسای آنوشای ناز رو میبینم . اصلا تحمل ندارم برای عکسا صبر کنم و بعد که حسابی عکساش و دیدم مطالب رو می خونم ولی این سری اومدم دیدم رمز گذاشتین فرنوش جان اگر اشکالی نداره و دوست داشتین رمز وبلاگ انوشا رو واسم بذارین... در ضمن تبریک میگم بابت داشتن و تربیت این دختر ناز و این همه سلیقه و وقتی که شما برای وبلاگ میذارید و بعد هم برای هر سه تون آرزوی سلامتی و کامیابی دارم.
مامان فرنوش
پاسخ
تینا جان بابت این همه لطف و ومحبت ممنونم خانمی
مامان نازنین
28 بهمن 92 12:45
لینکتون کردم با افتخار
مامان فرنوش
پاسخ
باعث افتخاره عزیز دلم
تینا
1 اسفند 92 10:53
معلومه خیلی زحمت کشیدی برای تولد کوچولی خوشگلت، همه چی مرتبه و شیک ببخش من اینقدر دیر نظر میذارم...آخه من یه دور میام میبینم و یه دور میام میخونم و تا بیام نظر بدم کلی طول میکشه .... تولدددددددددددددددت مبارک آنوشا کوچولو...... خیلی بزرگ و ناز شدی ماشالااااااا..ایشالا همیشه با خوبی و سلامتی پیش مامان فرنوش و بابا مجید باشی گلی...... وااااايييييييييي چقققققدددد نااااااازه آنوشااااا..... واااايييي خيلي دوسش دارممممم
مامان فرنوش
پاسخ
ممنونم تینا جون خیلی لطف داری عزیزم
آنوشا کوچولو
2 اسفند 92 23:30
تولدت مبارک ایشالا...120 ساله بشی دست مامان و بابا هم درد نکنه ببخش دیر شد آخه با کامپیوتر نمیتونم رمز رو باز کنم بوووووووس
مامان فرنوش
پاسخ
مرسی خاله جونی