آنوشا کوچولو آنوشا کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

آنوشا فرشته کوچولوی خونه ما

تاریخ شمار روزهای مهم زندگی آنوشا گلی

1392/12/7 1:9
نویسنده : مامان فرنوش
355 بازدید
اشتراک گذاری

91/4/13: امثبت شدن بی بی چک ...

91/4/21: آزمایش بارداری که نتیجه 2100 رو در بر داشت...

91/5/3: اولین سونوکرافی و وقتیکه اولین بار صدای قلب کوچولوت و شنیدیم(7 هفته و 1 روز)

91/6/8: دومین سونوگرافی که تمام اجزای بدن نی نی رو دیدیم و بهم گفت به احتمال 90 درصد نی نی نازدخمله(12 هفته و 2 روز)

91/6/19 :مامانی سرکلاژ کرد و مامانی شب بیمارستان بستری بود و اولین حرکت های هلو کوچولو تو دل مامانی

91/6/20: سومین سونو که گفت همه چی OK هست و مامانی مرخص شد

91/7/24: چهارمین سونو که به پشت بودی وزن هلو جون ٢٨٠ گرم سن 19 هفته و 2 روز

91/9/9: اسم هلو انتخاب شد

91/9/26 : یه روز کامل تکون نخوردی و مامان استرسی رفت بیمارستان و پنجمین سونو نینی ما دخملی شد وزن نینی 980 گرم سن 28 هفته

7/١١/ 91 : ششمین سونو وزن هلو جون ٢٤٠٠ (33 هفته و 5 روز)

91/11/9-8:  تزریق 6 واحد آمپول دگزا

18/١١/ 91: روز خوبی نبود درد زایمان شروع شد دکتر مجیور شد بخیه های سرکلاژ و باز کنه اون روز مامان فرنوش خیلی درد کشید و استرس داشت

19/١١/ 91 ( 1:10 صبح ) : تولد آنوشا کوچولوی مامان...ساعت 10/1 بامداد وزن 2900-قد46 سانت-دورسر 34

20 /11/ 91: تزریق اولین واکسن و مرخص شدیم و برای اولین بار سوار ماشین شدی

20/11/ 91: آقاجون توی گوشت اذان گفتن

22 /11/ 91: بالاخره شیر مامانی اومد !!!

24 /11/ 91 : زردی گرفتی زردی 13 بود وزن 2540 وزنت خیلی کم شده بود دکتر بیمارستان بهرامی می خواست بستریت کنه ازت حون گرفتن وای که چه شبی بود ....

٢٥ بهمن 91:شناسنامه دار شدی

27 بهمن 91: برای خانم کوچولو جشن گرفتیم

28 بهمن 91: اولین حمام آنوشا  با مامان پروین و خاله نازی حمام رفتی (وزن 2600) دکتر تاکید کرد که بعد از هر بار شیر مادر حتما 30 سی سی شیرخشک بخوری و برای اولین بار چند ساعت ازت دور بودم رفتم دکتر برای کشیدن بخیه ها

3 اسفند 91: اولین مهمونی خونه خاله نازی (14 روزگی)

4 اسفند 91: بالاخره تخت و کمدت حاضر شد و همه رفتن که وسایلت و بچینن و من و تو 4 ساعت با هم تنها بودیم خیلی دخمل خوبی بودی تازه مامان فرنوش بعد از 8 ماه که آشپزی نکرده بود یه ماکارونی خوشمزه پخت

5 اسفند 91: بعد از 7 ماه از خونه آقاجون اینا رفع زحمت کردیم و رفتیم خونه بابابزرگ

٧ اسفند 91: اولین ویزیت دکتر سیستانی وزن 3100 قد 49 سانت(18 روزگی)

10 اسفند 91: برای اولین بار خودم شستمت من و خاله نرگس شما رو حمام کردیم وای که چقدر استرس داشتیم

11 اسفند 91: برگشتیم خونمون وای که چه حسی داشتیم یه عالمه گریه کردم خدایا باورم نمیشه

12 اسفند 91: من و شما تو خونه خودمون تنها شدیم

19 اسفند 91 : آنوشا یک ماه شد وزن3700...قد52....دورسر 5/35.... اولین باری که تونست در برابر اقو گفتن دیگران جواب بده اونم به طور واضح...

26 اسفند 91: آنوشا 37 روزه اولین ویزیت اداره بهداشت وزن 4050....قد 53...

1 فرودین 92 :اولین عید نوروز دخملی

6 /1/92: اولین باری که به همراه بابایی حمامت کردم

13 فروردین 92: اولین اخم دخملی

18 فروردین 92: اولین باری که تونست دستاشو به هم برسونه

19 فرودین 92 :آنوشا 2 ماهه... وزن 4700... قد 56  واکسن 2 ماهگی زده شد و پستونک و بالاخره گرفت توجهش به تلویزیون الان 3 هفته هست زیاد شده!

25 /1/192 : وقتی تو بغل میشینه سعی میکنه سر و شونشو بالا بگیره... دراز کش نمونه...

7 اریبهشت 92: شروع اعتصاب که شیر مامان نمی خوام که نمی خوام

8/2/92: اولین باری که بدون هیچ کمکی حمامت کردم فقط خودم و خودت عروسک من

١١ اردیبهشت 92: اولین روز مادری که با وجود تو خیلی شیرین بود

١٥ /2/ 92:اولین سرماخوردگی دخملک

16 اریبهشت 92: رسما شیرخشکی شدی وزن 5800 قد 58

١٩ اردیبهشت 92: برای اولین بار سه تایی رفتیم خرید رفتیم جمهوری و برات یه شیشه شیر ناک خریدیم از امشب خوابت تنظیم شد ساعت 30/8 شب خوابیدی تا 8 صبح فردا

29 اردیبهشت 92: صد روزگی عشق ما امروز روزهای عمرت سه رقمی شد وزن 6150 -قد 60

3 خرداد 92:اولین روز پدری که تو بودی و به بابایی خیلی خوش گذشت

4 خرداد 92: اولین تولدی که رفتی تولد 30 سالگی مامان فرنوش و 34 سالگی بابا مجید

5 خرداد 92 :اولین بار که پارک رفتی (پارک سیمرغ)

7 خرداد 92:اولین باری که برات لاک زدم

17 خرداد 92:اولین زیارت دخملی (امام زاده صالح)

19 خرداد 92:واکسن 4 ماهگی زده شد وزن 6750-قد٦٢

٢٠ خرداد 92:اولین بار دمر شدی

24 خرداد 92 :اولین پیک نیک آنوشا (لاسم)

31 خرداد 92:دومین پیک نیک آنوشا(یبارک)

1 تیر92:اعتصاب کرده بودی و شیر نمیخوردی

٩ تیر 92:اولین باری که توی پارک سوار تاب و سرسره شدی

10 تیر 92:اولین مسافرت آنوشا (اصفهان)

18 تیر 92:برای اولین بار فرنی خوردی

٢٧/4/ 92: اولین مریضی دخملی اینقدر حالت بد بود که بیمارستان بستری شدی

8/5/92: اولین بار که دست دادی(با بابابزرگ یالا دادی)

9/5/92:دیگه شیرخشک ضدحساست بدمزه نمی خوری شیر نان 2 شروع کردم

11/5/92:برای اولین بار گفتی ماما مامااااااااا(5 ماه و 22 روز)

14/5/92:دیگه رسما غذا کمکی و شروع کردیم(5 ماه و 25 روز)

٢١/5/92 : واکسن شش ماهگی زده شد وزن 8050 گرم-قد 67

24/5/92:اولین باری که روروئک شوار شدی

27/5/92: برای اولین بار بدون کمک نشستی(6 ماه و 8 روز)

6/6/92:اولین بار که رفتی عروسی(عروسی محمدرضا پسر خاله مامانی)

19/6/92: هفتمین ماهگرد خانمی وزن 8800-قد 68

28/6/92:اولین بار که گفتی بابا بابااااااااا(7 ماه و 9 روز)

3/7/92: برای اولین بار چهاردست و پا رفتی(7 ماه و 14 روز)

19/7/92: هشتمین ماهگرد نفس مامان وزن 9200-قد 70

25/7/92:اولین بار که ایستادی(8 ماه و 6 روز)

19/8/92 : نهمین ماهگرد آنی کوچولو وزن 9800 -قد 72-دور سر5/45

19/9/92 : دهمین ماهگرد خانمی وزن 10200-قد 74-دور سر 46

25/9/92:اولین بار که یه قدم برداشتی(10 ماه و 6 روز)

29/9/92:رویش اولین دندان شیری

30/9/92:اولین شب یلدای آنوشا

7/10/92:آغاز راه رفتن(10 ماه و 18 روز)

19/10/92 : یازدهمین ماهگرد پرنسس وزن 10550-قد 75-دور سز 5/46

١٠/١١/٩٢: یاد گرفتی از پله بالا و پائین بری

14/11/92: برای اولین بار فاصله بین اتاق خواب و تلویزیون رو دویدی

18/11/92 : تولد آنوشا کوچولو

21/11/92: تزریق واکسن یک سالگی وزن 10900-قد 76 -دور سر 47 هزار ماشالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

آنوشا کوچولو
24 بهمن 92 12:22
سلام فرنوش جان رمز رو عوض کردی هر چی رمز قبلی رو میدم باز نمیکنه؟؟؟؟/
مامان فرنوش
پاسخ
آره عزیزم حتما برات میزارم
مرمر
25 بهمن 92 0:58
فرنوش جان اگر امکان داره و اشکالی نداره رمز وبلاگ انوشا رو واسم بذار تا این خوشگل خانم رو ببینیم
مامان فرنوش
پاسخ
خصوصی گذاشتم براتون
گروه طراحی سیاه و سفید
25 بهمن 92 20:45
به به چه نی نی خوشملی مامانی بابایی عید نزدیکه هاا قالب تکونی نمیخوای بکنی با عکس نی نی خوشملت بدو بیا سیاه و سفید به ده نفر طراحی رایگان انجام میده نفر اول قالب با عکس دلخواه رایگان نفر دوم اسلایدر شو بالای وبلاگ با عکس دلخواه 8نفر دیگر تقویم با عکس دلخواه هدیه میده هاا بدو بیا تا دیر نشده یه سر بزن دست خالی نمیری
مامان ارمیا و ایلمان
26 بهمن 92 10:18
عزیز خاله. قربونت برم. تولدت مبارک عسلم. ببخش دیر تبریک گفتم. فرنوش جان ایشالله همیشه سایه شما و بابایی بالا سر دخملی باشه و تنتون هم سلامت. به فکر دومی باش.
مامان فرنوش
پاسخ
ممنونم خاله جون
فرنوش2
26 بهمن 92 16:50
یالاااااا یالاااااااا ما رمز میخوایم یالا!!!!!!!!
مامان فرنوش
پاسخ
چشم خاله جون اس ام اس میدم
خاله
26 بهمن 92 18:21
تولدت یه عالمه مبارک منتظر عکسای نازت هستیم الهی همیشه در آرامش کنار پدر و مادرت زندگی کنی خیلی نازی و ماهی کوچولو................. بابت رمز ممنون
مامان فرنوش
پاسخ
ممنونم عزیز دلم