آنوشا در دومین عروسی زندگیش
خانم کوچولو امشب برای دومین بار رفت عروسی (عروسی پسرخاله بابا مجید) خیلی بهش خوش گذشت و حسابی رقصید قبل از عروسی دلم نمی خواست ببرمش گفتم اذیت میشه و شاید ما رو هم اذیت کنه می خواستم بزارمش پیش خاله نازی اما بابا میجد و عمو امید گفتن ما نگهش می داریم خلاصه که دخملک ترکوند از اول تا آخر اون وسط می رقصید عاشقتم دخملک خوش اخلاقم وقتی نشستیم تو ماشین از خستگی بیهوش شدی تا صبح ساعت 10
پریشب خاله زهرا و هلیا از کانادا اومدن هفته دیگه هم همیلا و عمو محمود میان امشب برای اولین بار بعد از 7 سال جاری بزرگم و دخمل نازش و توی عروسی دیدیم و از دیندنشون خیلی خوشحال شدیم بابا میجد از ذوق نمی دونست چگار کنه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی