آنوشا کوچولو آنوشا کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

آنوشا فرشته کوچولوی خونه ما

18ماه عاشقی

1393/5/20 16:32
نویسنده : مامان فرنوش
574 بازدید
اشتراک گذاری

دردونه ما 18 ماهه شد با 16 تا دندون و یک دنیا نمک

از شیرین زبون یهات چی بگم که بی نهایت شیرینی تمام کلمات و تکرار میکنی

به من میگی مامان نوش یعنی مامان فرنوش گاهی وقتها هم مامان نونا

به بابا مجید میگی باباجید ،مامان فرنوش =مامان نونا ،آقاجون =آقون جون،مامان پروین=پییین جون قبلا میگفتی پمپون جین،خاله نازی=نانا

نیلوفر=نینونا،امیرعلی=امیون یا املی ،عمو حسین=عمواااااا،عمو امید =میددد،خاله نرکس=ننی جون

بابابزرگ=بالولا،مامان بزرگ=مالو

بالاخره دندونهای نیشت هم در اومد به خاطر این دندونها خیلی اذیت شدی حدودا سه هفته بدخواب و بدغذا شده بودی روزی 4 بار هم پی پی می کردی!!!خدا رو شکر الان 16 تا مروارید خوشگل داری و فقط 4 تا دیگه مونده تا دندونهات کامل بشه

رقصیدنت کاملا عوض شده دستهات و میاری بالا و پاهات و تندتند حرکت میدی و دستات و می چرخونی از اهنگ های محلی خیلی خوشت میاد مثلا رعنا ،دیگه با آهنگ قر تو کمرم فراونه نمی رقصی

با لگوهات بازی میکنی تکه های کوچولو رو راحت میزاری روی هم

علی کوچولو رو خیلی دوست داری بهش میگی توتویی

اسم و فامیلت و خیلی بامزه میگی آنونا حدوست یعنی آنوشا حق دوست

هرچیزی رو که می خوای میگی آنونایی یا آنونا

خیلی شیطون بلا شدی ار همه جا بالا میری

توی دستشویی دمپایی می پوشی به دمپایی میگی دمپا خاله نازی یه عالمه گل سر برات گرفته شکل دمپایی در رنگهای مختلف خیلی دوسشون داری

جوجه کباب خیلی دوست داری و میگی کباد

بستنی وانیلی و دنت وانیلی و بیسکوبیتی هم دوست داری

تو میوه ها شلیل دوست داری میگی دلیل ؛خیار که نگو یعنی جرات نداریم خیار بگیریم دیگه ول کن نیستی همش خیار می خوای به خیار میگی آقون ،خیارشورم خیلی دوست داری ،هندونه هم دوست داری ولی لب به طالبی نمیزنی ،انگور یاقوتی هم خیلی دوست داری میگی اندور

رنگ آبی رو کاملا میشناسی

یه مدتیه شدیدا گیر دادی به فریزر همش میری درش و باز میکنی و میشینی اونجا تا خنک بشی !!!

از مبل ها بالا میری و کم مونده بری روی اپن

از همه جا بالا میکشی مثلا از جارو برقی و یا ماشینت در واقع از دیوار راست هم بالا میری وروجک من

از همه چی دو تا می خوای تا بهت خوراکی میدم میگی دو تا یعنی باید توی دو تا دستات داشته باشی

 سی دی های صدآفرین و خیلی دوست داری همچنین بی بی انیشتن الان 48 تا کارت و بلدی هر چیزی و نتونی بگی با اشاره میگی مثلا نمیتونی بگی زبون ربونت و نشون میدی

سی دی های خاله ستاره رو هم دوست داری یه روز ظهر داشتم می خوابوندمت بهت گفتم بگو ستاره نتونستی بگی گفتم آنی جون بگو سه تو گفتی چهار  و من خندیدم از اون به بعد تا میگم یگو ستاره میگی چهار

یه دوست دارم اسمش ستاره است عاشق این چهار گفتنت شده خاله ستاره خاله چهار

 

10 تا کلمه انگلیسی هم یاد گرفتی (کلاه-پیشی-چشم-دست-پا-چای-نی نی -سلام-هاپو -ببعی)

عروسکت و می خوابونی و بهش غذا میدی

عاشق نیلوفری یعنی وقتی می بینیش میچسبی بهش و دیگه تمام مدت باهاشی و دیگه سراغ من نمیای.

این روزها خیلی یاد عمو محمود و همیلا و هلیا میکنی

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)