آنوشا کوچولو آنوشا کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

آنوشا فرشته کوچولوی خونه ما

عاشقانه ای برای دخترم

  تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی ...
10 مرداد 1392

در آستانه تولد کودکی هستم

در آستانه تولد کودکی هستم که نمیدانم مرا از خودم دور میکند یا به خودم نزدیکتر   احساس میکنم در حال بالا رفتن از پله ها در میان راه مانده ام. نمیدانم کدام تپشش در کجای این جهان بزرگ و در چه زمانی به عاشقانه ها دعوتش خواهد کرد و آیا مرا در تک تک تپش هایش به یاد خواهد داشت؟   دستهای کوچکی درونم رشد میکنند که نمیدانم تا کدام صفحه زندگی ام دست مرا خواهند گرفت و آیا میشود در لا به لای انگشتهایش نشانی از نوازشهایم را دید؟   نمیدانم پاهای کوچکی که در درونم قد میکشند پا به کدام جاده خواهند گذاشت و کدام مسیر را برای کودکم برمی گزینند؟   نمیدانم هایم بیش از آنند که قلبم آرا...
22 بهمن 1392