آنوشا و شیطونی هاش
آنوشا و پسر عموی کوچولوش (2)
مادر که می شوی
عکسهایی از 23 ماهگی عروسکم
23 ماهه شدی نفسم
چقدر زود 23 ماه گذشت انگار همین دیروز بود که آمدم و خبر از آمدنت دادم از زمینی شدنت... یادت می آید؟ آن روزها 47 سانت بیشتر نداشتی ... خالا شده ای یک دختر زیبا با 87 سانت قد ! شده ای یک دلربا،عزیزجان... شده ای تمام هستی ما حالا باید نوید 2 ساله شدنت را بدهم آری چیری نمانده تا آن روز باشکوه تنها یک ماه مانده است تا سالروز زمینی شدنت سالروز جدایی تو از فرشته ها خواستم بگم که : تک تک لحظه های 23 ماه برای ما پر بود از عشق از مهربانی از زندگی دختر کوچولوی من 23 ماهه شدی 23 ما...
عقیقه برای آنوشا گلی
عروسکم وقتی دنیا اومدی چون عجله داشتی و خیلی رودتر از موعد زمینی شدی فرصت نشد برات عقیقه کنیم و اون موقع برات قربونی کردیم وقتی مریض شدی و بیمارستان بودی نذر کردیم که انشاله خوب بشی و برات عقیقه کنیم امروز یعنی 19/10/93 مصادف با 23 ماهگیت رفتیم کهریزک و برات عقیقه کردیم تا انشاله همه بلایا ازت دفع بشه گل من میگفتی برم لپ ببعی و بکشم ازت پرسدم ببعی چطوری بود ؟گفتی sheep شاگلو بود عاشقتم دخمل خوش زبونم گل خوشگل مامان عاشقانه دوستت دارم تاااااااااااااااااااااااااا همیشه ...
الهی بمیرم برات که دو بار اتاق عمل رفتی
خانم کوچولوی من پنجشنبه 4 دی ماه بود که نشسته بود توی صندلی غذا و داشت سی دی خاله شادونه میدیدی و بادوم و پسته می خوردی که یهو عظسه کردی و بعدش افتادی به سرفه و بالا آوردی از یه ربع بعدش سرفه هات شروع شد پیش خودمون گفتیم گلوت زخم شده اما نشد و مرتب سرفه هات ادامه پیدا کرد و سینت هم خس خس داشت و این همزمان شد با معده درد شدید من و بستری شدنم و آندوسکوپی خلاصه دیدیم خوب نمیشی یک شنبه شب بردیمت بیمارستان کودکان دکتر شیفت گفت عکس از ریه بگیره عکس گه حاضر شد گفت ریه سمت راست پرهوایی دیده میشه فردا به دکتر متخصص ریه نشون بدین از بیمارستان برگشتیم خونه و اون شب تا صبح من و بابا مجید چشم روی هم نزاشتیم از بس استرس داشتیم صبح بردیمت بیمارستان اما دکت...
آنوشا در تولد آقاجون
5 دی ماه تولد بابای گلمو بود و دخملم میگفت آقادون تبلتت مبالک ...